اختلال شخصیت خودشیفته چیست ؟ خودشیفتهها افرادی هستند که حس اغراقآمیز اهمیت فردی دارند، بدون اینکه بخواهند خود را بیش از حد تحسین کنند. کسانی که این حس اغراقآمیز اهمیت فردی را دارند حسادت، حس ضعیفبودن فردی و گاهی حتی پارانویا را نیز تجربه میکنند. خودشیفتهها برای رفع نیازهای خود هر کاری را انجام میدهند و به عواقب آن فکر نمیکنند. چنین چیزی آنها را به یک نیروی انتزاعی برای کل تیم تبدیل میکند.
خودشیفته کیست ؟
افراد خودشیفته برای پیچیده کردن بیشتر موضوع معمولاً به طور منطقی درخشان ظاهر میشوند و گاهی به طور باورنکردنی اینگونه هستند. آنها تمایل به کمالگرایی دارند از پارانویا رنج میبرند و زمانی که به مورد ستایشی که فکر میکنند، لیاقتش را دارند قرار نمیگیرند. احساس ناامنی میکنند و متزلزل میشوند.
محققان ایالت اوهیو بهتازگی در یافتند اگر بخواهیم یک فرد خودشیفته را تشخیص دهیم تنها کاری که باید انجام دهیم، این است که از آنها بپرسیم چقدر با این جمله موافق هستند: «من یک فرد خودشیفته هستم.» از بین ۱۱ آزمایشی که بین ۲۲۰۰ صورت گرفت، محققان توانستند تنها با پرسیدن این سؤال از آنها مقیاس ۱ را نشان دهند این بود که «چندان برای من درست نیست» تا مقیاس ۷ که «بسیار برایم درست است» طبقهبندی کنند.
طبق نظر «برآرد بوش من» پروفسور ارتباطات و روانشناسی دانشگاه ایالتی اوهیو افرادی که خودشیفته هستند، تقریباً نسبت به واقعیت مغرور هستند. شما میتوانید مستقیماً این سؤال را از آنها بپرسید که چرا این خصوصیت را بهعنوان یک خصوصیت منفی در نظر نمیگیرند. آنها معتقدند که برتر از دیگر افراد هستند و از گفتن این موضوع در جمع احساس بدی ندارند.
برخورد با شخصیت خودشیفته چگونه باشد؟
مدیریت آنها بسیار سخت است. بهخصوص زمانی که شما سعی میکنید به طور مستقیم این خصوصیت خودشیفته بودن آنها را زیر سؤال ببرید. افراد خودشیفته عموماً به این خصوصیت بهعنوان مشکل نگاه نمیکنند؛ بنابراین اگر شما تلاش کنید که این رفتار آنها را تصحیح کنید با مقاومت و حس غرور و خودبرتربینی از سوی آنها مواجه میشوید. دلیل اینکه باید بیشتر پیشینۀ مدیریت خودشیفتگی را مطالعه کنیم همین است. دو پیشنهاد بسیار معمول این است که از این شخصیتهای ناسازگار دور شویم یا بهدرستی وانمود کنید میتوانید از آنها دور شوید.

اختلال شخصیت خودشیفته – آناهیتا راد
ویژگی افراد خودشیفته چیست؟
موضوعی که باید به آن توجه داشت این است که دیگر شخصیتهای ناسازگار معمولاً شخصیتهای خودشیفتگی را دارند. به طور مثال بسیاری از خودشیفتهها سرزنشگر هم هستند یا دارای احساسات نمایشی هستند که از سرزنشکردن، حس منفیگرایی و احساسات خود برای جلبتوجه کردن و مورد تحسین قرارگرفتن استفاده میکنند. اما این نوع ترکیب رفتارهای نادرست میتواند کار ما را برای شروع آسانتر کند.
دلیل اینکه این فصل را بعد از آن فصلهای گفته شده آوردیم، این است که اگر فرد خودشیفته مدنظر شما هر کدام از این شخصیتهای دیگر را داشته باشد، اول باید از آنها شروع کنید. بهعبارتدیگر خودشیفتگی را در مرحلۀ آخر بگذارید.
احساساتی بودن، سرزنشگری و منفیگرایی و غیره همگی مشکلات آسانتری برای مدیریتکردن هستند؛ بنابراین در مرحلههای ابتدایی درمان قرار میگیرند. اگر شخصیتهای ناسازگار ترکیبی نباشند تنها باید روی خودشیفتگی کار کنید و میتوانید راهکار زیر را به کار بگیرید.
مدیریت شخصیتهای خودشیفته
مدیریت این افراد نیاز به ابزار نفوذ پارانویا، غبطهخوردن، ناامنی و حس برتر بینی این شخصیتهای ناسازگار دارد، تا بتوان آنها را برای عملکردهای بهتر راهنمایی نمود. استفاده از نسخههای خودشیفتگی که در مرحلۀ اول نیاز به یافتن چیزی دارد که انجام میدهیم حتی اگر کار کوچک باشد که یک فرد خودشیفته به طور ضعیف انجام داده باشد یا زیر حد استاندارد بوده باشد. اگر آنها اشتباه کنند؛ مانند همۀ کسانی که اشتباه میکنند، نمیتواند برای هدف ما عالی باشد. زمانی که شما متوجه میشوید که آنها کاری را اشتباه انجام دادند یا در آن ضعیف عمل کردند میخواهید که از آن بهعنوان فرصتی برای بهکارگیری نسخهای برای ممانعت از خودشیفتگی استفاده کنید.
این نسخه بادقت ضمیر برجستۀ خودشیفته را با تعریفکردن از کمالگرایی و برجستهسازی آنها در نظر میگیرد و آنها را به چالشهایی میکشاند و مزیتهایی را در خصوص حس ناامنی با نگهداشتنشان در بالای استانداردهای فردی ایجاد میکند.
منبع : کتاب مدیریت افراد خودشیفته